نامه پانزدهم-تاتی تاتی


سلام دختر گلم


دوشنبه عصر به اتفاق مهم افتاد

دم غروب  بود من تازه از سر کار اومده بودم

سه تایی نشسته بودیم

شما چهادست و پا رفتی سمت دیوار

رو پاهات وایستادی

اینکار رو چند وقته انجام میدی

یه دفعه دستت رو ول کردی و سمت ما اومدی

آره گلم به همین سادگی راه افتادی

الان چند روزه بزرگترین تفریحت شده همین

در تمام مدتی که داری راه میری خنده رو لباته

از ته دل میخندی

خودت میدونی داری کار مهمی انجام میدی

من بیشتر از اینکه از راه رفتنت ذوق کنم خنده هات خوشحالم میکنه

خدا کنه حالا حالاها از راه رفتنت ذوق داشته باشی و بخندی

این روزها یکی از بهترین روزهای عمرم_

خدایا شکرت بخاطر همه این چیزای خوب










نامه چهاردهم-حرکت

سلام دخترکم

اخیرا هر روز یه حرکت جدید یاد میگیری

هفته قبل جمعه صبح داشتیم صبحانه میخوردیم

شما خواب تشریف داشتید

وقتی بیدار شدی بدون هیچ مقدمه ای چهار دست و پا اومدی

حسابی هیجان زده شده بودیم

چون اصلا میلی به سینه خیز رفتن نداشتی،یکم تنبل بودی

اون جمعه صبح رو هیچوقت فراموش نمیکنم

از اونروز همه جا سرک میکشی

همه چیز رو باید از دسترست دور کنیم

کارهای دیگه هم یاد گرفتی

دست دستی

بای بای

موش شدن

مامان رو که خیلی وقته میگی

چند باری هم گفتی بابا

البته بعید میدونم بدونی بابا یعنی من(یعنی بابا رو مثل مامان با هدف نمیگی)

از همه این کارات فیلم گرفتم

ایشاا... بزرگ که شدی با هم میشینیم میبینیم

الان دارم سعی میکنم سرسری رو بهت یاد بدم

یکم بازیگوشی میکنی ولی بهت یاد میدم


نامه سیزدهم-اولین عید

سلام دخترم

درسته یکم دیر شده ولی هنوز عید تموم نشده

میگن تا آخر فروردین عید حساب میشه

از روزی که با مامانت ازدواج کردیم موقع سال تحویل خونه خودمون بودیم و

امسال هم همونجوری بود با این تفاوت که 3 نفر پای سفره هفت سین بودیم

عید خیلی خوبه

شاید بشه گفت تنها وقتیه که میشه بدون استرس و اضطراب کار استراحت کرد

کل فامیل رو میشه تو این روزا دید

خیلی از این دیدنا محدود شده به 1 بار در سال

وقتی من بچه بودم این رفت و آمدها در طول سال خیلی بیشتر بود

حالا خیلی کمتر شده.نمیدونم وقتی تو بزرگ بشی چی میشه

امیدوارم هنوز وابستگی های فامیلی معنی داشته باشه

.

.

.

تقریبا از یک ماه پیش یه چیز جدید کشف کردی

اینکه وقتی چیزی رو از دیدت پنهان میکنیم دنبالش میگردی

یعنی میفهمی اگه چیزی رو نمیبینی وجود داره

راستی یه خبر مهم

دو شب پیش دیدیم داری دندون در میاری

دو تا دندون سفید کوچولو

.

.

.

شیرین کاری هم یاد گرفتی

خودت رو موش میکنی

برات فیلم گرفتیم که وقتی بزرگ شدی ببینیش

وقتی اینکارو میکنی انگار دنیا رو به ما دادی

فکر کنم وقتی ببینی خودت هم خوشت بیاد



نامه دوازدهم-شروع دوباره

سلام دخترم

دخترم اینکه آدم تو زندگیش روی حرفی که میزنه وایسته خیلی مهمه

منم قرار بود اینجا از تو بنویسم

از خودم و خودت و مامانت بنویسم

از اینکه چه روزهایی رو با هم داشتیم

ولی خب یه چند ماهی بدقولی کردم

الان هرچی واسه این تاخیر بگم میشه عذر بدتر از گناه

ولی سعی میکنم از امروز بیشتر بنویسم

این 6 ماه و بودن تو خیلی خوب بود

البته سختی هم داشت

تا یاد بگیریم چجوری مراقبت باشیم و اینکه هرگریه دلیل خاص خودش رو داره یکم طول کشید

سرما هم خوردی که حسابی سخت بود

مامانت خیلی بیشتر اذیت شد

فکر کنم 1 هفته ای نخوابید

1 هفته ای که مریض بودی اصلا نخندیدی

نمیدونی چقدر سخت بود دیدن چهره غمگینت

ولی خدا رو شکر که الان خوب و سرحالی

فعلا همین گزارش کوتاه رو قبول کن

تا بعد

نامه یازدهم-پایان انتظار

سلام دخترکم

عزیز دلم 9 ماه گذشت

9 ماه که پر بود از لحظات شیرین و پراسترس

کافی بود دکتر یکم تو حرف زدنش مکث کنه

اونوقت من و مامانی پر از دلشوره و نگرانی میشدیم

هر وقت واسه آزمایش رفتیم و جوابش خوب بود

انگار دنیا رو بهمون دادن

نمیخوام زیاد حرف بزنم چون نه بلدم نه دوست دارم

فقط میخوام بگم که فردا (یعنی امروز)همه چی تموم میشه

شاید بگم همه چی شروع میشه

یه دنیای جدید

یه زندگی جدید

یه زندگی 3 نفره

جالبه که شروع این زندگی همزمان شده با پنجمین سالگرد ازدواجمون

امشب اونقدر فکرم مشغوله که نمیتون چیزی بنویسم

فقط بدون که خیلی نگرانم

امیدوارم فردا صحیح و سلامت تو بغلم باشی

هرچقدرم دوست داشتی گریه کن