نامه اول-دخترکم


سلام دخترکم


روزی که پست قبلی رو نوشتم نمیدونستم باید بهت بگم دخترم یا بگم پسرم

دیروز روز فوق العاده ای بود

دیروز رفتیم سونوگرافی واسه NT

خیلی هیجان داشتیم

برای اولین بار دیدمت

اصلا قابل وصف نیست احساسم

خیلی دکتر رو اذیت کردی

صبح زود از خونه راه افتادیم

هنوز یه ساعتی مونده بود تا آفتاب دربیاد

آخه شنیده بودیم خیلی شلوغه و میخواستیم جز اولین نفرا باشیم

وقتی نوبتمون شد و عکست رو توی تلویزیون دیدم قند تو دلم آب شد

مامانت میگه چشمات برق میزد درست مثل وقتی که واسه خواستگاری رفته بودیم خونه شون و

بله رو گرفتیم

چقدر صدای قلبت قشنگ بود

نفس کشیدنت چه ناز بود.بار هر بار نفس کشیدن میپریدی بالا.قربونت برم

واسه این سونو باید اندازه استخوان بینی ت رو میگرفتن

بار اول نشد چون حالتت بد بود.هرچی مامان سرفه کرد تکون نخوردی

دکتر گفت یه چیز شیرین بخوره و نیم ساعت دیگه دوباره بریم

بازم نشد دکتر گفت بازم اینکار رو تکرار کن ولی خانوم خانوما از جاش جم نمیخورد

دفعه اخر دکتر گفت یه چیز ترش بخور

ایندفعه نمیدونی چی تکونی میخوردی.انگار تازه از خواب بیدار شده بودی و

داشتی ورزش میکردی

دکتر گفت کوچولوتون احتمالا دختر باشه

هر دوتامون کلی ذوق کردیم

درسته که سالم بودنت از هرچیزی مهم تره ولی اینکه هردومون خیلی دوست داشتیم بچه اولمون دختر باشه رو نمیتونم کتمان کنم

از امروز دیگه بهت نمیگم عدس

اولا بلاستوسیت صدات میکردم

دیگه کم کم باید برات دنبال یه اسم خوشگل بگردیم

البته یه اسم چند ساله تو ذهنمون هست تا ببینیم چی میشه

تا عصر مامان دو تا دکتر رفت

یه چیزایی دکتر گفته که نگرانمون کرده

مامان هم از امروز نرفته سرکار.دکتر گفت فعلا یه هفته تو خونه استراحت کن تا ببینم چی میشه

ولی تو نگران نباش چون خدا مراقب فرشته هاش هست

فعلا بابا بره یکم به کاراش برسه

خداحافظ دخترکم


نظرات 2 + ارسال نظر
مامان دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ب.ظ

چه ناز میگی دخترکم
خوش به حالش با این باباش

نگاه سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:28 ب.ظ

الهی من فدای این جغله بشممممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد