نامه چهارم-عید

دخترم وقتی این نوشته رو میخونی قطعا خوندن رو یاد گرفتی

یعنی مدرسه رفتی

پس حتما بهت یاد دادن که هر 365 روز میشه یک سال

و وقتی این 365 روز تموم میشه ما جشن میگیریم و

به استقبال نوروز و سال جدید میریم

تو کشورهای مختلف این تغییر سال متفاوته

به نظر من سال جدید ما بهترینه

چون این تغییر سال همزمان هست با آغاز بهار

طبیعت لباس نو به تن میکنه

همونجوری که ما هم لباسای نو میپوشیم

من و مامان روزای آخر سال رو خیلی دوست داریم

جنب و جوش عجیبی بین مردم هست

همه میخوان نو و نوار بشن

لباسای نو میخرن

کفش نو

خونه رو تمیز میکنن

گردگیری میکنن

فرش ها رو میشورن(باید قول بدی وقتی بزرگ شدی جای من به مامان کمک کنیا!!!)

خیلی خوب میشد دلامون رو هم گردگیری میکردیم

دلخوری ها و کدورت ها رو میشستیم

و سال جدید یه جوره دیگه به دنیا نگاه میکردیم

امسال عیدمون 3 نفره بود

درسته که تو توی دل مامانی بودی ولی وجودت رو کنارمون حس میکردیم

و البته سال بعد با شیطونیات حتما بیشتر وجودت رو حس میکنیم

.

.

.

تصمیم داشتم تو تعطیلات بیشتر از عید برات بنویسم ولی خب فرصت نشد

ولی حتما بازم از رسم و رسومات مینویسم




نظرات 3 + ارسال نظر
دل آرام چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:46 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

البته فینیگی خاله، زیاد هم امیدوار نباش بابا برات از رسم و رسومات بنویسه. کلا بابا کم مینویسه ، نه نه نگفتم تنبله ها() فقط یکم زیادی دیر به دیر مینویسه. ایشالا بزرگ که شدی خودش برات مراسم رو فیس تو فیس تعریف میکنه

تیراژه جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:40 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام
خب..الان اردیبهشت رسیده..نمیخواهید از بهار و روزهایش بیشتر بنویسید که به یادگار بماند برای دخترتان؟
راستی..حال دخترکوچولو و مامانش خوبه؟

نگاه سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:44 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد