نامه سوم-مامانت رو اذیت نکن


از بچگی همیشه شنیده بودم که بهشت زیرپای مادرانه

ولی راستش رو بخوای دلیلش رو نمیدونستم

یعنی بهش اعتقاد نداشتم

میگفتم همونطوری که مادر واسه بچه زحمت میکشه پدر هم زحمت میکشه

تازه شاید کادر پدر سخت تر هم باشه

آخه از صبح تا شب باید با 100 نفر سر و کله بزنه

.

.

ولی چند وقتیه یه این جمله ایمان آوردم

الان مامان 4 ماهه که داره سختی میکشه

یه چیزی میگم یه چیزی میشنویا

از کار و زندگی افتاده

مامان خیلی تلاش کرد تا اون کار رو بدست بیاره

ولی از وقتی شما به اندازه یه دونه عدس بودی دکتر فرمودن که

مامان باید تو خونه استراحت کنه

و اینجوری شد که قید کار رو زد

البته اسمش استراحته ها

خیلی سخته از صبح تا شب با حالت تهوع(گلاب به روت)سر و کله بزنی

و تنها تو خونه سر کنی

تازه این حالت تهوع یه گوشه از سختی هاست

وقتی بزرگ شدی مامان برات تعریف میکنه

من موندم تو داری اونجا چکار میکنی که مامان اینقدر اذیت میشه

بچه یکم کمتر شیطونی کن

آروم باش

یادت باشه بعدا مامان رو اذیت نکنیا

مامان خیلی حق گردنت داره

هرچی گفت بگو چشم مثل من




نظرات 3 + ارسال نظر
دل آرام دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:42 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

مثل "من" رو همچین از ته دلتون گفتیدها

مریم راد سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ق.ظ http://mmrad.blogfa.com

مثل من...

نگاه سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:33 ب.ظ

چقدم که تو بلدی بگی چشمممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد