نامه دوازدهم-شروع دوباره

سلام دخترم

دخترم اینکه آدم تو زندگیش روی حرفی که میزنه وایسته خیلی مهمه

منم قرار بود اینجا از تو بنویسم

از خودم و خودت و مامانت بنویسم

از اینکه چه روزهایی رو با هم داشتیم

ولی خب یه چند ماهی بدقولی کردم

الان هرچی واسه این تاخیر بگم میشه عذر بدتر از گناه

ولی سعی میکنم از امروز بیشتر بنویسم

این 6 ماه و بودن تو خیلی خوب بود

البته سختی هم داشت

تا یاد بگیریم چجوری مراقبت باشیم و اینکه هرگریه دلیل خاص خودش رو داره یکم طول کشید

سرما هم خوردی که حسابی سخت بود

مامانت خیلی بیشتر اذیت شد

فکر کنم 1 هفته ای نخوابید

1 هفته ای که مریض بودی اصلا نخندیدی

نمیدونی چقدر سخت بود دیدن چهره غمگینت

ولی خدا رو شکر که الان خوب و سرحالی

فعلا همین گزارش کوتاه رو قبول کن

تا بعد