نامه دهم-شیرینی یا ترشی؟

سلام خانوم کوچولو

دیروز باید مامان میرفت دکتر

وقتی رسیدیم بیمارستان در کمال تعجب دیدیم یه نفر بیشتر جلوی ما نیست

خوشحال شدیم آخه همیشه 1 تا 2 ساعت توی نوبت میموندیم

(انگار سیستم نوبت دهیشون تغییر کرده بود)

گفتیم زودتر کارمون تموم میشه و با مامانی یه گردشی هم میریم

ولی مثل اینکه شما واسه ما خوابی دیده بودی

صدای قلبت منظم نبود

خانوم دکتر گفت باید نوار قلب بگیریم

نوار قلب شما خانوم کوچولوها با ما فرق داره

یه 20 دقیقه ای طول میکشه

قبلش هم مامانی باید یه چیز شیرین میخورد

چند نفری هم تو نوبت بودن

وقتی کارمون انجام شد دکتر رفته بود

با هزار مصیبت یه دکتر پیدا کردیم

دکتر گفت دختر کوچولوتون سرکارمون گذاشته و دوباره باید نوار قلب تکرار بشه

بار دوم هم همین بساط بود

شما ناز کرده بودی و تکون نمیخوردی

تا اینکه برای مامانی آلبالو میارن

و مشخص میشه که دخترمون مثل مامانش ترشی رو بیشتر دوست داره

خدا رو شکر مشکلی هم نبود

ولی همین عملیات تا حدود ساعت 11 طول کشید

و گردش رو لولو برد

من به مامانی گفتم منم باید موقع نوار بیام

آخه دخترم وقتی صدای من رو میشنوه شروع میکنه به تکون خوردن

و واسه غریبه ها ناز میکنه

ولی خب من رو راه ندادن

یادت باشه بابایی رو نبردیا

نامه نهم-بابایی

سلام دخترکم

ما آدما خیلی علاقه به ثبت خاطراتمون داریم

مخصوصا خاطرات شیرین

در راستای همین ثبت با مامانی روانه عکاسی شدیم

تا چند تا عکس خوشگل از این وضعیت بگیریم و

بعدها بi خانوم خانوما نشون بدیم تا ببینی مامانی چقدری شده بوده

خانوم_ عکاس هی ازمون میخواست ژست های مختلف بگیریم

ما رو بابایی و مامانی صدا میکرد

نمیدونی چقدر حس قشنگی داشتم

دلم داشت ضعف میرفت

یعنی من الان بابای یه دختر ناز و خوشگلم؟

شاید باورش برام سخت باشه ولی حقیقت داره

خیلی دلم میخواد زودتر بغلت کنم

به مامانی حسودیم میشه

چون الان خیلی نزدیکه اونی

اگه مامانی اینجا رو بخونه میگه بیا مال تو

بیا با خودت ببرش سر کار

خب حق داره

از بس اذیتش میکنی دیگه

تو هم حق داری

ماشاا... واسه خودت بزرگ شدی تو شکم مامانی جات کمه

فکر کنم خیلی هم شیطون باشیا

آخه همیشه در حال ورجه وورجه کردنی

یکم دیگه صبر کنی هم تو ما رو میبینی هم ما تو رو

دوست دارم دخترم